Count down to 21
سلام عزیز دلم
دو روز دیگه هفته بیستم تموم میشه و وارد هفته 21 میشی ...
این روزا انگار خیلی دیر میگذره ...
یعنی از وقتی که دارم هفته به هفته شمارش میکنم روزا کندتر میگذره ...
تکون خوردناتو خیلی کم احساس می کنم ، دکتر گفت عادیه به 5 ماه برسی دیگه خوب احساسشون میکنی ...
نمی دونی منو بابایی چقدر منتظر اومدنت هستیم ...
هفته پیش رفتم فروشگاه لوازم بچه .. ولی از چیزی خوشم نیومد
می دونم وقت داریم هنوز ولی خیلی دلم می خواست برات خرید کنم ...
مامانی (مامانم) برات پاپوش خریده کلی ذوقیدم وقتی خاله الهامت بهم دادشون
خوب هر چی باشه تو نوه اولی و همه سر ذوقند که برات خرید کنن
دایی سلیمانت گفته اگه پسر باشی یه پک فیلم اکشن میده به بابایی
... خاله ام از هند برگشته بهش زنگ زدم .. گفت چون دستش شکسته سخته براش اینهمه راه بیاد
در نتیجه من خودم برم اونجا دیدنشون .. بابیی هم که با مطب حسابی مشغوله میگه خودت برو ...
نمی دونم چیکار کنم ...
من بیشتر از همه منتظر اومدنت هستم .. منتظرم بیایی تا از تنهایی در بیام
دختر یا پسر گلم ، خیلی دلم برای دیدنت تنگه ... ان شاالله این چند ماه به خوبی بگذره و
ما روی ماه تورو ببینیم عزیز دل مادر