مسافرت
باز هم دیر کردم ...
وقتی قرار باشی از اینترنت Dailup استفاده کنی همینه دیگه.
راحیل خانوم گل ، یک هفته دیگه 3 ماهت کامل میشه
دیگه داری بزرگ میشی
لبخند میزنی و میخندی ... جدیدا از کارتون Shoun The Sheep خیلی خوشت اومده
هر وقت میذارمش کلی دست و پا میزی و همش سعی میکنی حرف بزنی
حتی پریز برق هم برات جالبه ...
هر کاری که انجام میدی از نظر من و بابات فوق العاداست ...
راحیل دوست داشتنی من
با هم اومدیم یه مسافرت دو روزه خونه مادربزرگ ...
منم دارم از فرصت استفاده میکنم تا برات بنویسم.
از روز واکسنت بگم
بابات و عمه ماریه تورو بردم برای واکسن دو ماهگی .. من نرفتم آخه طاقت گریه ات رو ندارم
وقتی آوردنت به هقهق افتاده بودی ...
از گریه چشمات قرمز قرمز شده بود ...
با بابات قهر بودی و نرفتی دو بغلش ... چقدر نگران تب کردنت بودم
روز بعدش کمی تب کردی
یا روزی که گوشات رو سوراخ کردیم
خیلی زیاد گریه کردی ... تا چند ساعت فقط هقهق میکردی ... حتی تو خواب ...
همه اتفاقات زندگیت برامون شیرینه
راست میگن که بچه زندگی آدمو عوض میکنه ...
چون واقعا همه زندگیمون شدی